معنی مورخ یونان باستان

عربی به فارسی

مورخ

تاریخ نویس , تاریخ دان , مورخ , تاریخ گزار

مورخ , تاریخ دار

لغت نامه دهخدا

مورخ

مورخ. [م ُ وَرْ رَ] (ع ص) مؤرخ. دارای تاریخ و تاریخ نوشته. (ناظم الاطباء). تاریخ دار. دارای تاریخ. که تاریخ آن نوشته شده باشد. تعیین زمان و هنگام شده و دارای تاریخ. (ناظم الاطباء): مورخ به تاریخ پنجم صفر 1320 هَ. ق. (یادداشت مؤلف).
- مورخ به، از زمان ِ. به تاریخ ِ: مورخ به چهارم شعبان 1351. (از یادداشت مؤلف).
- مورخ گشتن، تاریخ یافتن. بدان تاریخ مخصوص شدن. تاریخی و با تاریخ شدن: روزنامه ٔ شاهی به تاریخ این پادشاه مورخ گشته است. (سندبادنامه ص 9).

فارسی به عربی

مورخ

مورخ

واژه پیشنهادی

شاعر یونان باستان

کالیماکوس

هومر

معادل ابجد

مورخ یونان باستان

1477

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری